شهد شعر
به چین صورت
سفیدیِ مو،
به حسرتِ شب
ندیدنِ او،
به دیوار ها
و شرم پاها،
به دست بسته
بالِ شکسته،
به بار سنگین
و پای خسته
پشتِ خمیده
راهِ نرفته،
به بغض پنهان
گزیدنِ لب،
صدای باران
به نیمه ی شب،
به حرف خورده
رازِ نگفته
به رنج دوری
و ناامیدی،
من برگ زردم
یک آه سردم